- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم
دارد مسیـح مـا میآیـد دیگـر از راه پس خیر میبـیند گدا سرتا سر از راه ما قـبلۀ خود را گرفـتـیم آخـر از راه دست نـیاز از مـا و نـاز دلبـر از راه از شوق لبـریز است چشم جاده حتی از خانه بیرون ریخت هر دلداده حتی این دختر زهرا که نه! زهراست اصلا در صبر عـین زینب کبراست اصلا بین کریمان شُهـره در دنیاست اصلا جان علی موسی الرضای ماست اصلا ساکن شده اینجا! که چون باران ببارد در شـورهزار شهـر قـم گـنـدم بکارد در محـمـلـش امـنـیـتـی بـسـیـار دارد انـدازۀ یـک شـهـر خـدمـتـکـار دارد هـــم نــاقــهای آرام و بــیآزار دارد هم اینکه راهی راحت و هموار دارد اهل محل نه بد دهـن نه لات هـستـند تا چند خانه دور و بر سادات هـستند چشمی به ناموس خدا هرگز نخورده بر چـادر او جـای پا هرگز نخـورده سیلی به رویش بیهوا هرگز نخورده آسیـبی از شـلاق ها هـرگز نـخـورده امن است راهش بیبرو برگرد اینجا سر را به زیر انداخـته هر مرد اینجا دسـتی سـوی مـعـصـومـۀ طـه نـیامد پیـش نـگـاهـش خـیـزران بـالا نـیامد تا کـاخ بـالأجـبـار و با دعـوا نـیـامـد پـای پـیـاده یـک قــدم حــتـی نـیـامـد هر چند بیبی روزه بود اما غـذا بود در هر شـرایط احـترام او به جـا بود
: امتیاز
|
مدح و ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم
مژده دهید باغ را، چون برکات میرسد این یَم و شورهزار را، قند و نبات میرسد قصدش اگرچه قم نبود، دست قضا ببین عجب! حضرت معصومه به قم، قبلِ وفات میرسد کشتیِ نـوح آمده، بر روی ناقه جلـوهگر این خبر از سَما رسید، راهِ نجات میرسد حُسنِ تمامِ اهلبیت، منبع جـود و معرفت هم بـرکـات آمـده، هم حـسـنات میرسد بر دل عـاشـقان بَسی، از نفسِ مقدسـش با قدمِ مبارکـش، شـور و نشاط میرسد بوی مدینه میوَزَد، از سرِ جاده بر مشام جاده شده معـطرش، تا نـفحات میرسد سجده كنید جـنیّان، همچـو ملائكه بر او وقت رسیدنش به قم، وقتِ صلاة میرسد تشنۀ معرفت اگر، تشنه هنوز مانده است بر لب خشک او بگو، آب حیات میرسد بانوی قم کریمه است، مثلِ برادرش رضا بر سر زائران خود، حینِ ممات میرسد از طرف رضا بُوَد، به دستِ خواهرش اگر برای کـربلا به ما، برگِ برات میرسد او نرسیده بر رضا، پس نَشود چُنین دگر حالْ بِدان که زائرش، بر عتبات میرسد مژده به جمکران دهید، از حرمِ کریمهاش غُصه مَخور که مهدی آن، جلوۀ ذات میرسد مُنـتـقـمِ فـاطمه و..، مُنتـقـمِ خـونِ حسین تِکیه به کعبه میزند، با صلوات میرسد نزد کریمه ملتمس، با ادب و تکیده باش از دل و جان قبول کن، هر چه برات میرسد
: امتیاز
|
مدح و ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم
خدا پوشانده بر آن قد و بالا رخت ایمان را پدر خوانده ست در او آیه آیه شرح قرآن را چه لطفی سایه اش افتاده یارب برسر این شهر که غم لبریز شادی میکند حال پریشان را ندارم غیر باران محبّت پیشکش چیزی خداوندا مگیر از من چراغ چشم گریان را به صحنش عقل من از کوچۀ زنجیر برگشته گواه آورده در درگاه او چاک گریبان را به جا مانده ست شعله جای دل در سینه از شوقش فـرسـتادم به جای نامه، مد آهِ سوزان را به جایی که قدم بگذارد آن بانوی پاکی ها کرم در لحظه خالی میکند از شرم میدان را هزاران بار حل کردند زائرهای گریانش در این آیینه کاری روضۀ شاه خراسان را
: امتیاز
|
مدح و ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم
آمدی و حق بده چشمان ما حیران شود مقدم زهرایی تو خوب گـل باران شود یا خلیله آمدی در حیرت این دشت داغ تا کـویر تـشـنۀ قـم خـانۀ رضوان شود تاهمیشه معجزه با چشم هایت ممکن است باید انسان با نگـاه لطـفـتان انـسان شود مطمئناً هرکسی چشمش به ایوان تو خورد دردهای بیدوایش یک به یک درمان شود خوشبحال شاعری که با شما همسایه است خط به خط اشعار او شیرین تر از سوهان شود باید از قم قلب خود را راهی مشهد کند عاشقی که قصد کرده زائر سلطان شود لطف کردی بانوی رحمت که از شب تا سحر خـاکـبوس مـقـدم تو خـطّـۀ ایـران شود یا کریمه محضر تو عرض حاجت میکنم با همین عرض ادب دارم عبادت میکنم
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
سحـر مکّـه صفـای دگـری پـیـدا کرد نـالـۀ سوخـتـه دلها، اثـری پـیـدا کرد بـه تــمـنـای لـبـان پــسـر اسـمــاعـیـل زمزم از شوق، عجب چشم تری پیدا کرد نور توحید پس از غیبت طولانی خویش در حرم فرصت هر جلوهگری پیدا کرد مـا هـدایت شـدۀ نـور رسـول الـلـهـیـم بیوجود تو بشر بیسر و سامان میشد همه جا نور خدا مخفی و پنهان میشد ذکر تسبـیح تو آهنگ بیان ملک است بـیدم قـدسی تـو مُـردهای احـیـا نشود پـسـر مـریـم قـدّیـسـه، مـسیـحـا نـشود تو ز نـور احـدی، اشـرف مخـلـوقاتی تو کریمی و کریمان همه از نسل توأند سائلان بین، گـذر یـار بلافـصل توأند مکـتـب قـدسی تـو نـور حـقـایـق دارد زود شهر نـبی از مـادر ما خسته شده
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم و امام صادق علیهم السلام
میوزد در سینهها عطر گـلستان شما میدمد نور خـدا از عمق چشمان شما نوبهـاری در دل ماه ربیع الاوّل است خنده زد گل در حضور روی خندان شما یا رسول الله گـفـتم پَـر گرفـتـم تا خـدا شد مدینه مقـصد این عبد حـیران شما اوج معراج دل ما گنبد خضرای توست میدرخـشد آفـتاب از صبح تابان شما هر دلی که دور شد از تو کویری میشود تـشـنـهام تا که بـبـارد بـاز بـاران شما هر کسی مهجور ماند از آیههای بندگی زود آدم میشـود با صوت قـرآن شما حلم و تقوا و جهاد نفس و ایمان با عمل قطرهای از شرح اقیانوس برهان شما بارها گـفتی که جان من فـدای فاطمه جان عالم گردد آقاجان به قـربان شما عاشـقی ایـرانیام از شیـعـیان حـیدرم پـیـرو سلـمانم و عـمری مسلـمان شما امتـداد نـور تو در صادق آل عـباست در مسیر جعفریم از لطف و احسان شما حاجت ما را به دست شاه مشهد دادهای خاکـبـوس بچـههای توست ایران شما حال و روزم نیست خوب اما مداوا میشوم تا که زانو میزنم در نزد خوبان شما این شب عیدی تفضّل کن برات کربلا کاش میشد در حرم باشم به فرمان شما منتظر هستیم تا مهدی بیـاید از حجاز غـرق آرامش شود قـلب پـریشان شما
: امتیاز
|
مدح امام جعفر صادق علیه السلام
از قضا ما را خدا از اهل ایمان مینویسد ما أطیعـوالله میدانیم، قـرآن مینویسد قُل تَعالَو نَدعُ میخوانیم، ثابت میکند ما مومنِ عشقیم، آری آلِ عمران مینویسد در مسلمانی قدم برداشتیم آنجا که حیدر ما مسلمانِ علی هستیم، سلمان مینویسد سختی از دین نیست؛لا اِکراهَ فِی الدّین؛ شیعه هستیم مذهبِ ما را امامِ صادق آسان مینویسد صادقُ الوَعدیم، ما را عشق این سان میپسندد صادقُ القَولیم اگر از راستگویان مینویسد حرف از ابراهیم از آتش میشود، کو یارِ صادق؟ از تنورِ خانه میپرسم، گلستان مینویسد سرّ تبـیـاناً لِکلِّ شیء یعنی او که حتی طفلِ مکتب خانهاش تفسیر تبیان مینویسد آفرینش در نگاهش شرحِ توحیدِ مُفضَّل علم یعنی قالَ صادق، اِبنِ حیّان مینویسد
: امتیاز
|
مدح امام جعفر صادق علیه السلام
وقتی بیانجامد به وصل یار مقصد دیدنیست در محضر محبوب دیدار مجدّد دیدنیست در جسم و جان او خدا بهتر مجسّم میشود در او تجلّیِّ صفات حیِّ سرمد دیدنیست با حُسن روی یوسـفی از یوسفان فاطمه خال سیاه ابروی خم زلف مجعد دیدنیست قصد زیارت میکنیم از دور قطعاً زائریم خورشید دارد ارتزاق از فیض نور خانهاش موسا اقامت کرده در وادی طور خانهاش آئینه دار پنج تن بر خلق عالم حاکم است عرض ارادت میکنم اما به شکل دیگری تقدیم حضرت میکنم با جان و دل شعر تری مولا قدمگاهش همیشه قبله گاه اولیاست در فطرت ما ریشه دارد مهر پنهانی ما اسباب خدمت میشود افکار عـرفانی ما سادات مجلس معذرت آقا به خاک افتاده است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
گـرفـته نـورِ وجـودِ تـو آسـمـانهـا را اِحاطه کرده زمین را و هم زمانها را شُکـوه داده ظُهـورت به عـالـمِ هـستی وقـار داده حُـضورِ تو کـهکـشانها را به بوی عطرِ تنت، یاس گیج شد، اُفتاد خراب و مَست نِمودی تو باغبانها را تویی که روح گرفته، صَلات از نَفَسَت عُروج می دهی هر دَم نمازخوانها را تو خـواستی که توجُّه به قـامتت نشود کـنارِ خویش نـشاندی اگر جـوانها را به خُلق و خو و خوش اخلاقیِ تو جَذب شدند کـشیده ای پیِ خود خِـیلِ کاروانها را میانِ مُشتِ تو سنگی خُـداخُدا میگفت نخوانده درس، تو از بَر شدی زبانها را مرا که نیست زَبانی، بیان کنم مَدحَت که گفته حق به کتابش یکایک آنها را علی عِدالتِ مَحض و، تو رَحمتِ مَحضی به این صفات گرفتید، روح و جانها را چه ارتـباطِ عجـیـبیست در میانِ شما که مـات کـرده تـمامیِ نکـتـهدانها را عـلی کنارِ تو، یعنی: تو در کـنار خدا کـشانـدهایـد به دیـوانـگـی روانهـا را قـیامت است به دستانِ دخـترت زهـرا شفـیعهای که پـنـاه است بیاَمـانها را همان که خَلق شد از نورِ او همه عالم همان که داده خُدا دستِ او کرانها را همان که بر حَسَنش سَجده می کند یوسف که وا گذاشته حُسنَـش همه دهانها را همان که خونِ حُسینش بقای دینِ تو شد که قَبضه کرده به نامَش همه زمانها را همان که زینبِ او داده با عَـمَل تعـلـیم شجاعتی که خودش داشت، خطبهخوانها را مرا دوباره به آئینِ خویش دعوت کن بگـیـر دستِ ضـعـیفان و ناتـوانها را نفـس بزن، که مُسلـمان شَویم بارِ دگر نگاه کن، که بهاران کـنی خَزانها را
: امتیاز
|
مدح امام جعفر صادق علیه السلام
صدق در گفتار تو کامل نمایان میشود اهل بدعت از کلام تو هراسان میشود مکتبی تأسیس کردی بر مدار مصطفی دین احمد جان گرفته مثل باران میشود چه نفسهایی زدی در راه علم و معرفت با نفـس های شـما آدم مسلـمان میشود صـادق آل مـحـمـد وارث صـدیـقـهای از مسیحایی دمت هر درد درمان میشود ای کـلام الله نـاطـق، قـبـلـۀ اهل یـقـین پای این مکتب فقط تفسیر قرآن میشود بارها پـای پـیـاده رفـتـهای کـربوبـلا این ارادتها سرانجامش حسین جان میشود تاکه نام پاک جدت میرسد، بیمعطلی نالهات پُر آه و چشمان تو گریان میشود کربلا بستی به سر عمامه مشگی، چرا؟ تا بگویی که امامت هم پریشان میشود روضه خوانها،منبریها را تو مدیون کردهای خانۀ بیروضه و بیگریه ویران میشود
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
قـلـم به دست گـرفـتـم دوبـاره بـنـویسم نـهـاد عـشـق شـدم تا گـزاره بـنـویـسـم عصارهای که رسید و زمین به آب رسید عصارهای که چکید و شراب ناب رسید در آن زمان که بشر محو بتپرستی بود تمام فرصتشان صرف عیش و مستی بود به گـوش بـاش خـداونـدگـار گـمـراهی رسیـده است سحـر در پـسِ شبِ واهی خدا به خلقـت زیـبای خود نـمک پاشید به خـلـق جـاذبۀ روی عـشق مـینـازید بـه ســردی نَـفَـس آدمـی حــرارت داد زمین خشکِ هـوسباز را طراوت داد دو قطره اشک محمد، دوسال باران بود رسول میشود از بس به فکر انسان بود
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم و امام صادق علیهم السلام
به نام قـبـلۀ شـاه نجـف، به نام نـبـی مـنـم غـلام عـلـی و مـنم غـلام نـبی علی و فاطمه، داماد و دخترش هستند چه بیـش ازین بنویـسیم از مقام نبی نوشتهاند سخن گفته در شب معراج خـدا به لهجۀ حـیدر، به احـترام نبی به آنکه تهمت هَذیان به او زده لعنت همیشه وحی گره خورده با کلام نبی بگو به دشمن حـیدر، خدا خدا نکـند علی علی ست مناجات صبح و شام نبی بـگــو کـه اشـهــد انَّ عـــلـی ولــی الله سلام حضرتِ از درک ما، فراترها ســلام ســایــۀ بــالا ســر ابــوذرهـا بزرگ و کوچک نسلت همیشه سلطانند تو نور عـالـم امکان، تو مـاه تابـانی تو قبلهای، تو مرادی، تو جان جانانی به یُـمنِ مَـقـدم تـو بـتـکـده، مُـصـلا شد جهان برای همیشه است، آرزومندت شده هواییِ شصت و سه سال لبخندت همان که خواستهای شد، مسیر عاشقیام همیشه بر سر این سفره میهمان هستم همیشه شامل این لطف بیکران هستم درین زمانه که دلسوز و تکیه گاهی نیست
: امتیاز
|
مدح پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
آغـاز کردم عشق را با « یا محمد» زیـباترین ذکـر است برلبها محمد خـاتـم شـدن برانبـیـا؛ ثـابت نـمـوده دردانـۀ هـسـتـی بـود تـنـهـا مـحـمـد قلبش پُر از مهر و عطوفت؛ مهربانی دارد دلی واسـع تر از دریـا محـمـد گـویای این مطلب شده رفـتار احمد بـر کـل ابـنـاء بـشـر«بـابـا» محـمد مجنون شده صد یوسف مصری به خالش سازد ز هر کس، عـاشق شیدا محمد زیباترین وصفی که او را شاد کرده این جمله باشد« یا ابا الزهرا محمد« ما شیعـیـان حـیدر و صدیـقه هستیم ما را بـخـر، سوگـند بر مـولا محمد خـیلی دلـم تنگ است ای آئینه مهر با یک نگـاهـی کـن مـداوا یا محـمد کرببلا رویای هر قلب حسینی است مـا را رسـان تا تـربت اعـلا محـمد
: امتیاز
|
مدح پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
از کتاب وصف تو یک حرف هرکس خوانده باشد از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد، رد شد عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد هر سری در ارتش علم تو باید پا بکوبد خواه او سرباز باشد خواه او فرمانده باشد جز برای مرتضی افلاک در خاطر ندارد حکم تو خورشید را از راه، برگردانده باشد بیت تو صُنع خداوند است پس جا دارد آقا اینکه عزرائیل پشت در معطل مانده باشد آتشی بر پا کنی قبل از قیامت تا که در آن نامۀ اعمال ما را دخـترت سوزانده باشد
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
حق رسیده است بگوئید که باطل برود عـلـم آمد که هـمی زاهـد جاهـل برود وحدت از بارقهاش، جلـوۀ دیگر دارد آمـد او تـفـرقـه از بـیـن قـبـایـل بـرود رحمت حق به زمین آمده تا جلـوۀ او بـه درِ خـانـۀ هـر سـائـل قـابـل بـرود هرکه دیده ست رخش را به تعجب گفتا حقش این است که با دیدن او، دل برود اصلا او خلق شده تاکه ز یمن قـدمش ز جهان ظلمت و خواری و رذائل برود چون که اوهست گل سرسبد موجودات به هـوای رخِ او لـیـلـی عـاقـل بـرود بت پرستان همه مبهوت محمّد شدهاند بیسبب نیست که نامش به محافل برود هرکجا مینگرم نور رخش جلوهگر است هر کجـا نـام وی آمد ز همه دل برود کـشتی شرک و نقـاق و همۀ پـستیها بـا تـجـلّـی گـل آمــنــه در گــل بـرود عابد از آمدنش مست و غزلخوان شده است زورق طبع وی از یم به سواحل برود
: امتیاز
|
مدح امام جعفر صادق علیه السلام
دلم به غیر شما با کسی موافق نیست گلی به عطر خوش پیچک و شقایق نیست به دست آتش دوزخ همیشه در بند است به نام نامی تو هرکسی که عاشق نیست به غیر سینۀ پاکت که معدن علم است دگر به هیچ کجا این همه حقایق نیست به پای مکـتب تو هر که آمد عالم شد برای فهـم کلاست غـریبه لایق نیست نـشـسـتهام بـدهـم گـوش بر روایـاتـت قسم به جان تو بهتر از این دقایق نیست اگر که مذهب من جعفری و شیعه شدم مراد مکتب من جز امام صادق نیست
: امتیاز
|
مدح امام جعفر صادق علیه السلام
کـارِ مـا نیـست از شـمـا گـفـتن مــا کـجـا وُ خــدا خــدا گـفـتـن گـفتن از این قبیله کارِ خداست این عـشیره عـشیرۀ زهـراست اهـلِ منـبـر به رویِ این مـنـبر تــکــیــه داده سـُلالــۀ حــیــدر هرکه از عشق گفت عاشق نیست راستی این امامِ صادق کیست؟! او امـامِ زمـیـن وُ اَفـلاک است فـطرتـش آسمانی وُ پـاک است مـعـنی فَـضل وُ دانـش وُ تـقـوا چـشـمـۀ بـنـدگی وُ عـشـقِ خـدا شـرحی از آیههایِ قـرآن است وَجهی از جلوههایِ رحمان است اَبری از نور وُ رحمت وُ برکات بَـر جـمال وُ جـلالِ او صلوات خرجِ حق میشود نَفَس به نَفَس دین ما قـالَ صادق است وُ بَس هر دو عـالم در اخـتیار اوست وَ احـادیـث ذوالــفــقـارِ اوسـت سـیـرتش سِـیْـری از مسلـمانی نُـطـقِ او حـیـدری وُ طـوفـانی در کلاسَـش نـشـسته جـبـرائیل کُـشتـۀ یک نِگـاهـش عِـزرائیل قــیــمـتِ هـــر کــلامِ ایـن آقـــا سَـر تَـر از کـُلِّ جَـنّـة الاعـلـی من که چـیـزی از او نـمیدانـم در حَـریــمَـش سـتــاره بـارانـم اشک هایم به رویِ گونه نشست هِق هِقَم بُغضِ صحنِ یار شکست دستِ من رویِ سیـنـه جـا دارد دل هـــوایِ مـــدیــنــه را دارد در حـریـمِ شـمــا غــبـار مـنــم بـیقـــرارِ وصــالِ یــار مــنــم
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم و امام صادق علیهم السلام
در گرگ ومیش صبح پُر از ظلمتی که باز افکـنـد پـرده روی سر مـردم حـجـاز شیطان دوباره راندهتر از قبل خویش شد بتهـا به سـجـده آمـده بـا نـیت نـمـاز او میرسد که بـاز خـدا مـنجـلی شود ای آخـریـن طـلـوع نـبـیهـا پـیــامهـا وی اولـیـن شـروع وصیهـا امـامهـا نابـرده رنـج، گـنج، مـیـسر نـمیشود آوردی از بـهـشت، به دنـیا نـسـیـم را با خـود نـسیـم مـهـر خـدای رحـیم را زخـم مـرا رهـین مـداوای خویش کن آرام از کــنــار پـیــمــبــر قــدم بــزن شاعر! برو بقـیع و در آنجا قـلـم بزن قـدری ببار و گریه کن و سلسبیل شو شاعر! دوباره مست شو از فیض ساغری به به چه ساغری چه شرابی چه کوثری سرسـخـتی مرا به نـگـاهی ملـیـح کن حالا مـنم که با دل بیتـاب و عاشـقـم سرمست بـزم عـشق تو و این دقـایـقم ما را بیا و مثل خودت روضهدار کن
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم و امام صادق علیهم السلام
هر کس گرفـته غـیر تو مـأوای دیگر خـیـری نـدیـده از گـدایـیهـای دیگـر من روزیام را از تو بی منّت گرفـتم منّت فـراوان است در هر جای دیگر یک پای من رفته است امشب سمت مکّه سمت نجـف رفته است اما پای دیگر تو با علی یعنی دوتن در بین یک روح شیـعـه نـدارد جـز شـما بـابـای دیگـر وقت ولادت نیست، هنگام ظهور است دنـیا مـیآیـی تو ز یک دنـیـای دیگـر حـالا که رفـتـم تـا عـلـی و تا مـحـمـد بـایـد بـگـویـم یـا عــلـی و یـا مـحـمـد نور تو خـیلی قـبل از آدم معـتـبر بود از تو چه در انجیل و چه تورات اثر بود دنـبـال تـو بــودنـد احــبــار یــهــودی قلب کشـیشان از ظهـورت با خبر بود هـر روز عـبـدالله را تـهــدیـد کـردنـد هر روز عـبدالمـطلب تحت نظـر بود تو آمدی ایوان کسری هم ترک خورد آثـار ربـانـیّـت هـر جـا جـلـوهگـر بود آتـشکـده یکـباره اصلاً ریخـت بـر هم خاموش شد هر مشعلی که شعلهور بود شب کافی است ای مکه! دیگر ماه آمد الــلـه اکــبــر کــه رســول الـلـه آمــد اُمّـی شـدی، اُمُّ الـقــرا شـد زادگـاهـت پیغـمـبران را زنـده کرده روی ماهت خیلی دعـا کردی برایش جای نفـرین حتی همان که خار میریزد به راهت این امّت تو تا قـیامت رو سفـیـد است از بـرکـت صوت اذانگـوی سـیاهـت بـوی عــلـی را مـیدهـی آقـای مـکـه وقـتـی شده دیـگـر ابـوطـالـب پـناهت دلخوش به اصحابت نشو که در خطرها تـنـهـا عـلـی مـیمـانـد آقا در سپـاهت لعنت بر آنکه با جسارت حرف میزد هرکس ز کفر والـدینت حـرف میزد شکوه نکن از غربتت، لشگر که داری در غـزوههایت ضربۀ آخـر که داری اصلاً بیـاید چـند تا مـرحـب به مـیدان فـرقی نـدارد، فـاتـح خـیـبـر که داری گیرم که اصلاً عبدوَد رد شد ز خندق آسوده باش آقای من! حـیدر که داری به طعـنههای این و آن بیاعـتـنا باش بگذر از ین بدبختها! کوثر که داری آنکس که خیر و برکت دنیاست زهراست سِّر وجود این جهان زهراست، زهراست ای صــادق آل عـلـی در بـیـکـرانهـا یـادی بکـن قـدری هم از ما ناتـوانها بـار سـفـر بـرداشـتـی از دوش مـردم ای نـاشـنـاس مـهــربـانِ کــاروانهــا جـارو کـشـت اعـجـاز ابـراهـیـم دارد در دستهای توست این کون و مکانها درک مـقـامت کار امـثال زُراره ست کی راه دارد در حـریمت این گمانها پـرچـم سـیـاه روضه بر دیـوار داری تو روضهخوانی بر تمام روضهخوانها روضه بخـوان از آفـتاب بـین گـودال از حجّـت اللهی که افـتادست بـیحـال
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری
از ما زمیـنـیان به شما آسـمان سـلام مـولای دلشکـسـته امـام زمـان سلام این روزها هزار و دو چندان شکستهای حالا کجـای روضۀ بـابـا نشـسـتهای رخـت سـیاه داغ پـدر کـردهای تـنت قـربـان ریـشههای نـخ شـال گـردنت آماده میکـنی کـفـن و تـربت و لـحـد مرد سـیاه پـوش، خـدا صبرتان دهـد گویا دوباره بیکس و بییار و خستهای این روزها کنار دو بـستر نشـستهای انگـار غـصهدار جـراحـات سیـنهای گاهی به سامـرایی و گاهی مدیـنهای یک بار فکر زهر و دل پُر شرارهای یـک بـار فـکـر واقـعـۀ گـوشوارهای با این که بـر سـرِ پـدرِ دیده بـستهای امـا بـه یـاد مـادر پهـلـو شـکـسـتهای آن مادری که بال و پرش درد میکند هم کتف و شانه هم کمرش درد میکند هم بین خانه گفت و شنودش اشاره شد هم آسـمان روسـریش پُـر ستـاره شد دو ماه و نیم کار حسن مو شکـافی و دو ماه و نیم بازوی مادر غلافی و...
: امتیاز
|
زبانحال امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از شهادت
شانه به درد زلف پـریشان من نخورد مرهم به درد چاک گریبان من نخورد از زهر معتمد دو سه جرعه خوردهام یک قطره هم نماند که از جان من نخورد تاریک بود بس که شکـنجه سرای من راه سـتاره نـیـز به زنـدان من نخـورد شش سال در اسارت اگر عمر من گذشت بر خواهر اسیر که چشمان من نخورد در شعلهای که چادر این همسرم نسوخت یا تـازیـانه بـر تن طـفـلان من نخـورد دندان من ز لرزه بر این کاسه آب خورد چوبی دگر به گـوشۀ دندان من نخورد
: امتیاز
|